فاطمه کوچولو و واکسن یک سالگی

آمــــــــپـــــــــــــــــول :  

شاید سخترین لحضه برای کودک و مادر آمپول زدن آنهاست امروز فاطمه کوچولو واکسن یکسالگی رو زد  راستی باورم نمیشه یعنی یکسال از تولد کوچولومون میگذره(البته درواقع تولد عزیزمان 10مرداد است و امروز یکروز قبل از یک سالگیش است) من و پدرش خیلی استرس داشتیم آخه واکسن شش ماهگیش که فاطمه خیلی اذیت شد خداکنه که این واکسن مثل واکسن شش ماهگیش نباشه  واکسن شش ماهگی که ران پای بچه زده بودند که همراه با تب بوده اما اين واکسن را به دست راست بچه میزنند.
بلاخره لحظه موعود فرا رسید و ما امروز ساعت 9 صبح واکسنش زدیم که کوچولوی ما بسيار گریه کرد و اشکهایش مثل مرواريدی از گونه هاش می غلتید خیلی بی تابی می کرد و محکم بغلش کردم تا کمی احساس آرامش کنه.

 راستی چه میشد که ماها اینقدر از آمپول نترسیم ، شاید ریشه این ترس در آمپول خوردنهای بچه گی هام باشه که بسیار با درد همراه بود و يا بخاطر شلوغ کاریمان پدر و مادرمان به ما می گفتند که اگه شلوغ کنی به آقا دکتر میگم بهت آمپول بزنه به نوعی اين ترس از روپوش سفید دکترها و آمپول با ما عجين شد البته این آمپولها نیازاست و برای سلامتی کودک ضروری است.