دغدغه این روزهای مامان فاطمه کوچولو

باز هم سلام باز هم دخمل من مریض شده از این ویروس جدیدا گرفته

که اولش اسهال و استفراغه و به دنبالش علایم سرماخوردگی شروع

میشه.

ماجرا از این جا شروع شد که دفعه قبل که فاطمه کوچولو مریض شد

زنگ زدم شمال، مامان بنده خدا کار و زندگیش ول کرد با آبجی

معصومه اومد تهران.

دوهفته موندن تا فاطمه خانم سرحال شد، چشمتون روز بد نبینه تا

مامان شون برگشتن شمال و دخملی رفت مهد کودک روز دوم نشده

وقتی از مهد بر میگشتیم خونه گلاب به روتون دختری تو ماشین بالا

آورد.
تا شب دیگه خبری نشد و من فکر کردم دخترم حتما تو مهد غذای

سنگین خورده و مشکلی نیست.ولی باز این اتفاق تکرار شد.خلاصه با

باباش بچم بردیم دکتر و آقای دکتر گفتن بله این فسقلی یه ویروس

جدیدگرفته که علایمش اسهال و استفراغه و به دنبالش آبریزش بینیه

.
خلاصه قرص و آمپول و پودر او آر اس برا فاطمه تجویز شد و چقدر

سخت بود آمپول زدنش.من که دل نداشتم ولی به اصرار باباش مجبور

شدم بمونم تو اتاق و سر بچه رو نگه دارم البته بگم روم به یه سمت

دیکه بود و از شدت استرس سر فاطمه رو جوری نگه داشته بودم که

فکر کنم از درد آمپول بیشتر بچمو اذیت کرد.

اینجوری شد که من و بابای بیچارش باز مجبور شدیم دوباره به نوبت

مرخصی بگیریم تا در منزل در خدمت خانم باشیم.

دیگه دارم دیوونه می شم،تا کی مرخصی بگیرم مگه یک روز و دو روزه

.به سرم زده دختری رو بفرستم شمال پیش مامان می دونم

مسخرس فاطمه هنوز شیر می خوره.ولی شما اگه جای من بودین

چیکار می کردین.
خیلی بده آدم تو شهر غریب باشه سرکار هم بره بچش هم راه به راه

مریض بشه.ای خدا خودت به دادم برس